جک
علی خوشتیپ
جمعه 6 آبان 1390برچسب:, :: 8:16 ::  نويسنده : علی اسدلاهی

سلام آقا جون !

 

حرف زدن با شما ، به هر بهونه اي هم كه باشه ، دلمو آروم مي كنه .

 

وقتي باهاتون حرف مي زنم حس مي كنم دارم از زمين فاصله مي گيرم .

 

حس مي كنم . .  يه زندگی تازه مي گيرم

 

حس مي كنم . . . يكي هست كه بشه حرفاي نگفتني رو بهش گفت .

 

راستي . . . . . .

 

آقا جون !

 

چقدر باهاتون حرف بزنم و درد دل كنم . . . .

 

چقدر براتون نامه بنويسم و . . .  از دوري شكایت كنم .. . .

 

چقدرهمش با دل و زبونم برا اومدنتون دعا كنم . . .  . اما . . . . .

 

اما . . . .  نبينمتون !

 

آخه چرا . . . . .

 

مي دونم چشم من با اون همه بار گناهش لیاقت ديدن شمارو . . . . نداره .

 

مي دونم كه يه دل صاف و ساده ندارم . . . .

 

مي دونم كه حرفم يه چيز و. . .  عملم . . . .  يه چيز ديگه س .

 

مي دونم . . .

 

همه اينا رو خوب مي دونم .

 

ولي . . .  آقا جون !

 

بذارين امروز يه جور ديگه حرف بزنم . . .

 

بذارين  رك و راست  دردمو بگم .

 

آقا جون !

 

هر عصر و زماني پيامبر يا امامي داشته كه آدماي اون عصر و دوره رو هدايت مي كرده .

 

بد و خوب آدماشون مي تونستن پيامبر يا امامشون رو ببينن و باهاش حرف بزنن .

 

سوالاتشون رو بپرسن و حرف دلشون رو بزنن .

 

امام عصر و زمان ما هم شمايين .

 

آقا جون !

 

حالا كه به ما رسيده . . . .

 

همه ميگن بايد آدم خوبي باشي كه بتوني آقاتو ببيني !

 

بايد از بهتريناي عصرخودت باشي تا آقات بهت سر بزنه !

 

ولي آقا جون . . .

 

ممكنه يه آدم بدايي هم باشن كه واقعا دوستتون دارن !

 

چرا فقط خوبا ؟؟؟؟؟؟؟

 

چرا فقط . . . . . خوبا ؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

كاش مي شد مي ديدمتون !

 

فقط يه نگاه!

 

اما موندم . . . .  !

 

اگه شما رو ببينم تو همون نگاه اول چي ميخوام بگم ؟

 

چي ازتون مي خوام ؟

 

آخه آرزوي ما اينه كه كنارمون باشين .

 

وقتي كنارمون باشين كه ديگه حرف نگفته و آرزويي نمي مونه!

 

 

 

آقا جون !

 

اگه اين بار گفته هام يه جورايي با دفعه هاي قبلي تفاوت داشت . . .  منو ببخشين .

 

نمي دونم چرا اين هفته اينجوري حرف زدم ؟؟؟؟

 

شايد دلم خيلي پر بود !

 

 

 

آخه انتظار . . . . . خيلي سخته . . . .  خيلي . . . .

 

باز مثل هميشه دعاتون مي كنم و ازتون مي خوام كه ما رو دعا كنين !

 

به اميد ديدار

جمعه 6 آبان 1390برچسب:, :: 8:9 ::  نويسنده : علی اسدلاهی
 

سلام آقا جون !

 

سلامي از يه دل اميدوار به اميد دلاي اميدوار .

 

سلامي از يه منتظر چشم براه به وجودي كه همه چشم ها براهشه .

 

باز اومدم .

 

بازم دوس دارم كه مثل هميشه حرفامو گوش بدين .

 

بازم اومدم تا چند لحظه اي با شما بگم و برم دنبال كار و گرفتاريام .

 

آخه لازمه زنده بودن و زندگي كردن ، گرفتاريه .

 

اونم توي دنياي امروز .

 

دنيايي كه مردمش مجبورن مدام پي كار و گرفتارياشون بدون . . . .

 

دنيايي كه شايد اين گرفتارياش باعث بشه آدما خيلي چيزا را فراموش كنن . . .

 

دنيايي كه داره آدمارو زميني و زميني تر مي كنه و از آسمون فاصله مي ده .

 

آقا جون !

 

خوبه بهونه امروزم همين گرفتاري باشه .

 

دردي كه همه گرفتارشن .

 

اين روزا . . از هر كسي بپرسي : چه خبر ؟؟؟. . . . . .  چيكار مي كني ؟؟؟

 

ميگه : سلامتي !! چيكار كنيم !! دنبال كار و گرفتاريا مونيم ديگه .

 

كار و گرفتاريايي كه برا هيچ كس تمومي نداره .

 

دنياس ديگه .

 

هر كي نداره ، دوس داره داشته باشه و هر كي داره دوس داره بيشتر داشته باشه . . . . .

 

گفتم كه . . . .  زنده بودن و زندگي كردن ، درد سر داره  .

 

اما آقا جون . . .

 

مي خوام بگم ، اونقده درگير اين به قول معروف گرفتاريا شديم كه ديگه كم كم داره يادمون مي ره دلمون بايد گرفتار شمام باشه .

 

اصلا گرفتاري و درد اصلي مردم بايد اين باشه كه چرا شما نمي ياين ؟؟؟؟؟ .

 

آخه مگه نه با اومدن شما همه چيز درست ميشه ؟؟؟؟؟؟.

 

همه درد و رنجا تموم ميشه .

 

پس چرا داره يادمون ميره كه كليد حل كل اين گرفتاريا. . . . . توي ظهور شماس ؟

 

فاصله آقا جون . . . .  فاصله .. . . .

 

فاصله اي كه خيلي چيزا رو از ما گرفته .

 

فاصله س كه يه جورايي باعث فراموشي ميشه .

 

گرفتارياي ما ، باعث فاصله مون از شما شده .

 

فاصله اي كه جز فراموشي چيزي نداره .

 

اونقده درگير درد و گرفتارياي دنياييمون شديم كه درد نبودن شما رو كمتر حس مي كنيم .

 

آقا جون !

 

شرمندم كه اينو گفتم ها . . .

 

اما خودتون خوب مي دونين كه يه واقعيته .

 

مي خوام از همينجا به مردممون بگم . . .

 

مردم . . . .

 

گرفتاري هاي ما كه تمومي نداره . . . .

 

پس بياين لابلاي اين همه گرفتاري مادي ، يه كمم به فكر آقامون باشيم .

 

بياين اينقده گرفتاري ها رو بهونه نكنيم و از آقامون دور و دور تر نشيم .

 

بياين دعا كنيم كه ديگه مولامون زودتر بياد و خودش گرفتارياي ما رو حل كنه .

 

به اميد اون روز بزرگ و به اميد اينكه دلمون هميشه بيقرار آقا باشه و هميشه لبامون دعاي فرج بخونه .

 

آقا جون!

 

شما هم ما رو دعا كنين كه گرفتار دنيا نشيم و گرفتاريا نذاره بين ما و شما فاصله بيفته .

 

خدا نگهدار

 

التماس دعا

جمعه 6 آبان 1390برچسب:, :: 8:5 ::  نويسنده : علی اسدلاهی
دختر ها

توي ماهيتابه روغن ميريزن
اجاق گاز زير ماهيتابه رو روشن ميكنن
- تخم مرغها رو ميشكنن و همراه نمك توي ماهيتابه ميريزن
چند دقيقه بعد نيمروي آماده رو نوش جان ميكنن


پسر ها

توي كابينتهاي بالايي آشپزخونه دنبال ماهيتابه ميگردن
توي كابينتهاي پاييني دنبال ماهيتابه ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن
ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن
توي ماهيتابه روغن ميريزن
توي يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن
يه دونه تخم مرغ پيدا ميكنن
چند تا فحش ميدن
دنبال كبريت ميگردن
با فندك اجاق گاز رو روشن ميكنن و بوي سركه همراه دود آشپزخونه رو بر ميداره
ماهيتابه رو ميشورن (بگو چرا روغنش بوي ترشي ميداد!
ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن و توش روغن واقعي ميريزن
تخم مرغي كه از روي كابينت سر خورده و كف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاك ميكنن
چند تا فحش ميدن و لباس ميپوشن
ميرن سراغ بقالي سر كوچه و 20 تا تخم مرغ ميخرن و برميگردن
تلويزيون رو روشن ميكنن و صداش رو بلند ميكنن
روغن سوخته رو ميريزن توي سطل و دوباره روغن توي ماهيتابه ميريزن
تخم مرغها رو ميشكنن و توي ماهيتابه ميريزن
دنبال نمكدون ميگردن
نمكدون خالي رو پيدا ميكنن و چند تا فحش ميدن
دنبال كيسهء نمك ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن
نمكدون رو پر از نمك ميكنن
صداي گزارشگر فوتبال رو ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون
نمكدون رو روي ميز ميذارن و محو تماشاي فوتبال ميشن
بوي سوختگي رو استشمام ميكنن و ميدون توي آشپزخونه
چند تا فحش ميدن و تخم مرغهاي سوخته رو توي سطل ميريزن
توي ماهيتابه روغن و تخم مرغ ميريزن
با چنگال فلزي تخم مرغها رو هم ميزنن
صداي گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون
سريع برميگردن توي آشپزخونه
تخم مرغهايي كه با ذرات تفلون كنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توي سطل ميريزن
ماهيتابه رو ميندازن توي سينك
دنبال ظرفهاي مسي ميگردن
قابلمهء مسي رو روي اجاق گاز ميذارن و توش روغن و تخم مرغ ميريزن
چند دقيقه به تخم مرغها زل ميزنن
ياد نمك ميفتن و ميرن نمكدون رو از كنار تلويزيون برميدارن
چند ثانيه فوتبال تماشا ميكنن
ياد غذا ميفتن و ميدون توي آشپزخونه
روي باقيماندهء تخم مرغي كه كف آشپزخونه پهن شده بود ليز ميخورن
چند تا فحش ميدن و بلند ميشن
نمكدون شكسته رو توي سطل ميندازن
قابلمه رو برميدارن و بلافاصله ولش ميكنن
چند تا فحش ميدن و انگشتهاشون كه سوخته رو زير آب ميگيرن
با يه پارچهء تنظيف قابلمه رو برميدارن
پارچه رو كه توسط شعله آتيش گرفته زير پاشون خاموش ميكنن
نيمروي آماده رو جلوي تلويزيون ميخورن و چند تا فحش ميدن
شنبه 16 مهر 1390برچسب:, :: 15:39 ::  نويسنده : علی اسدلاهی

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

شنبه 16 مهر 1390برچسب:, :: 15:24 ::  نويسنده : علی اسدلاهی

بزرگترین سایت سرگرمی تفریحی  www.taknaz.ir

اول اینو بخون
فرض کن این عکس تو توی آفریقاست
و تو با یه طناب به درخت وصل شدی و مثل لنگر کشتی تو هوا معلق هستی
یه شمع هم به آرومی داره طناب رو می سوزونه
و یه شیر هم اون زیر واستاده تا تو بیفتی و شیره ناهارشو بخوره
و تا زمانی که طناب سالم باشه تو هم زنده هستی ، کسی هم نیست که بهت کمک کنه
تنها راه اینه که شیر رو متقاعد کنی که شمع رو خاموش کنه

چه جوری تو این کار رو انجام می دی…؟!

 

  

 

آهنگ تولد … تولد … تولدت مبارک

را بخوان، شیر بی اختیار میرود

.

.

.

شمع را خاموش میکند

بزرگترین سایت سرگرمی تفریحی  www.taknaz.ir

سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:, :: 20:15 ::  نويسنده : علی اسدلاهی
*لره تلویزیون می خره فرداش کنترلشو می بره پس می ده می گه: اقا این ماشین حسابه توش بود به ما حروم خوری نیومده *از لره میپرسن نظرت راجع به فکر, شعور, معرفت و درک چیه؟ لره جواب میده ما به اینها میگم چهار محال بختیاری *لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگی یاد بگیره، جلسة اول از معلمش می پرسه: این چراغ رنگیه چیه؟! یارو میاد سرکارش بگذاره، میگه: این چراغ راهنماییه؛ وقتی سبزه یعنی اهل تهران برن، وقتی زرده شهرستانی‌ها و قرمز هم مال لراست! خلاصه این جریان میگذره و لره هم امتحان میده وقبول میشه، روز اول میشینه پشت ماشین و میرسه به چراغ قرمز و خوب طبعاً رد میکنه. افسره داد میزنه: راننده پیکان، بزن کنار! لره سرشو از پنجره میاره بیرون، داد میزنه: لـُــرُم... مــن لـُـــرُم!! افسره یک نگاه میندازه، میگه: باشه بابا...برو...برو *از یه لره می‌پرسند: کدوم برنامه تلویزیون رو بیشتر از همه دوست داری؟ میگه: پیام بازرگانی! میپرسن: چرا؟ میگه: چون بینش سریال پخش می‌کنند! *میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک گوشه بشین! * لره داشته شیر می خورده می میره می دونین چرا ؟.........گاوه می شینه روش. *یه روز یه لره با تهرانیه ازدواج میکنه شب عروسی تهرانیا میخونن سبد سبد گل یاس عروس ما چه زیباس لرا میخونن گونی گونی پشکل غلامعلی خوشکل
سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:, :: 20:12 ::  نويسنده : علی اسدلاهی

*به یه لر میگن زبون لری چه جوریه؟ میگه فارسی بلدی؟ میگه آره. میگه برین توش میشه لری!! * لره میره دزدی تفنگش رو میزاره پشت گردنه طرف میگه تکون بخوری با لگد میزنم در کونت!!! * یه روز دوتا لر سوار یه تاکسی میشن. تاکسیه پژو بوده. بعد یکی از لرا به راننده میگه: اقای راننده یه نوار بزار حال کنیم. راننده میگه: خودت یکی از تو داشبورت انتخاب کن بزار. لره هم از تو داشبورت بین چند تا نوار یه نوار ویدیو پیدا میکنه هر چی سعی میکنه بزاره تو ضبط نمیتونه بزاره اون رفیقش می زنه تو سرش میگه ای گیج این نوار مال تریلی نه پژو *یک لر برای چند روز میره توی هتل یک روز میبینن توی دستشوئی داره یک نفر خارجی رو میزنه میان میگیرنش ازش میپرسن قضیه چیه چرا این بدبخت را میزنی لره میگه اینجا یک چشمه اویی بیده (دستشوئی فرنگی ) که مو هر روز ازش او میخوردم این بی پدر و مادر امروز اومده توش ریده * لره داشته با تمام وجود وضو می گرفته بهش میگن چرا اینقدر محکم وضو می گیری؟ میگه یه وضویی بگیرم که هیچ گوزی نتونه باطلش کنه * بچه مثبته از لره میپرسه: آقا ببخشید... خیلی خیلی عذر میخوام..شرمنده.. روم به دیوار.. اسمتون چیه؟! لره شاکی میشه، میگه: ایجو که تو پرسیدی، اسمم انه!!! *لره با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از ۲ سال حل کردم . دوستش میگه: ۲ سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته ۷ تا ۱۰ سال *قوچعلی میخواست سواره گاوش بشه گاوه مو مو میکرده قوچعلی میگه خفه شو اول مو بعد تو * لره هر روز زنگ یک کلیسا رو می زده و در می رفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه، یک روز پشت در کمین می کنه، تا طرف زنگ می زنه، خرشو می گیره و می پرسه چیکار داری؟ یارو حول میشه، با تتپته میگه: ببخشید، حضرت عیسی هست؟! *لره داشته با اتوبوس 100تا می رفته بعد میاد ترمز کنه می بینه ترمز بریده می بینیه یک کامیون هم از روبه رو با سرعت میاد می بینه کاری از دستش بر نمیاد به شاگردش میگه مهراد پاشو تصادف ببین حال کن! *دریای غم ساحل ندارد. لرا همشو آســـــــفالت کردند *لره گوزید و مرد سر قبر او نوشتن : بادی وزید و گلی پرپر شد *به لره می گن :اگه یه دختری بهت راه داد چکار می کنی؟ می گه ازش سبقت می گیرم *لره می ره تهران زنگ می زنه خونه می گه: من دیگه ایران برنمی گردم

سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:جک لر 1, :: 19:58 ::  نويسنده : علی اسدلاهی
*به یه لر میگن زبون لری چه جوریه؟ میگه فارسی بلدی؟ میگه آره. میگه برین توش میشه لری!! * لره میره دزدی تفنگش رو میزاره پشت گردنه طرف میگه تکون بخوری با لگد میزنم در کونت!!! * یه روز دوتا لر سوار یه تاکسی میشن. تاکسیه پژو بوده. بعد یکی از لرا به راننده میگه: اقای راننده یه نوار بزار حال کنیم. راننده میگه: خودت یکی از تو داشبورت انتخاب کن بزار. لره هم از تو داشبورت بین چند تا نوار یه نوار ویدیو پیدا میکنه هر چی سعی میکنه بزاره تو ضبط نمیتونه بزاره اون رفیقش می زنه تو سرش میگه ای گیج این نوار مال تریلی نه پژو *یک لر برای چند روز میره توی هتل یک روز میبینن توی دستشوئی داره یک نفر خارجی رو میزنه میان میگیرنش ازش میپرسن قضیه چیه چرا این بدبخت را میزنی لره میگه اینجا یک چشمه اویی بیده (دستشوئی فرنگی ) که مو هر روز ازش او میخوردم این بی پدر و مادر امروز اومده توش ریده * لره داشته با تمام وجود وضو می گرفته بهش میگن چرا اینقدر محکم وضو می گیری؟ میگه یه وضویی بگیرم که هیچ گوزی نتونه باطلش کنه * بچه مثبته از لره میپرسه: آقا ببخشید... خیلی خیلی عذر میخوام..شرمنده.. روم به دیوار.. اسمتون چیه؟! لره شاکی میشه، میگه: ایجو که تو پرسیدی، اسمم انه!!! *لره با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از ۲ سال حل کردم . دوستش میگه: ۲ سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته ۷ تا ۱۰ سال *قوچعلی میخواست سواره گاوش بشه گاوه مو مو میکرده قوچعلی میگه خفه شو اول مو بعد تو * لره هر روز زنگ یک کلیسا رو می زده و در می رفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه، یک روز پشت در کمین می کنه، تا طرف زنگ می زنه، خرشو می گیره و می پرسه چیکار داری؟ یارو حول میشه، با تتپته میگه: ببخشید، حضرت عیسی هست؟! *لره داشته با اتوبوس 100تا می رفته بعد میاد ترمز کنه می بینه ترمز بریده می بینیه یک کامیون هم از روبه رو با سرعت میاد می بینه کاری از دستش بر نمیاد به شاگردش میگه مهراد پاشو تصادف ببین حال کن! *دریای غم ساحل ندارد. لرا همشو آســـــــفالت کردند *لره گوزید و مرد سر قبر او نوشتن : بادی وزید و گلی پرپر شد *به لره می گن :اگه یه دختری بهت راه داد چکار می کنی؟ می گه ازش سبقت می گیرم *لره می ره تهران زنگ می زنه خونه می گه: من دیگه ایران برنمی گردم
دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, :: 8:7 ::  نويسنده : علی اسدلاهی

 می خواستم شمع بشم تا اخر عمر برات بسوزم ..... ولی نامرد ادیسون برق رو اختراع کرد .

چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 8:40 ::  نويسنده : علی اسدلاهی

 

بند تمبونتیم ولمون کنی هم ما میریم هم آبروتو میبریم .  

چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 8:35 ::  نويسنده : علی اسدلاهی

برداشتن قدمهای بزرگ در زندگی باعث پاره شدن خشتک انسان می شود .

یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:, :: 9:39 ::  نويسنده : علی اسدلاهی

   یه توپ دارم قلقليه ....... موهاي سرم فرفريه ..... مسیج جديد نداشتم سرت كلاه گذاشتم

---------------------------- مسیج خنده دار . اس ام اس جوك . طنز و سرگرمی ----------------------------

   امروز سالگرد تولد پت و مته ! تو هم مثل من اين روز رو به خنگ ترين کسي که ميشناسي تبريک بگو!!! جنبه داشته باش واسه خودم نفرست

 

یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:, :: 9:34 ::  نويسنده : علی اسدلاهی

سلام. به وبلاگ ما خوش امدی

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ ما خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جک و آدرس alimahdi-a.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 22
بازدید کل : 5498
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

جاوا اسكریپت